:::منبع کد آهنگ:::

منبع کد آهنگ کلیک کنید

چت روم فارسی کلیک کنید

تیر 1388 - دوستی

سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازباران




Rain drops keep falling on my head by neloqua.
"





rain by artland.




NemiranjamK.jpg

هر که در سینه دلی داشت به دلداری
داد

دل نفرین شده ماست که تنهاست
هنوز

گرچه رفتی برم حسرت روی تو
نرفت

در این خانه به امید تو باز هست
هنوز

روی سردری خونه گل های یاس
بهاری

یادته ازم گرفتی گفتی واسه یادگاری

لای دفترت گذاشتی اسممو زیرش
نوشتی

گفتی تا اخر عمرت اونارو نگه
میداری

عمری رو سر دریمون گل یاس میادو
میره

اما هیچ کی تو دل ما جاتو هیچ وقت
نمی گیره

روزهای رفترو امروز همه رو مرور
می کردم

از توی اون کوچه بازم دوباره عبور
می کردم

انگاری دل دیگه رفته توی اون کوچه
کسی نیست

بو گل های یاس پونه دیگه اون عطر
قدیم نیست

بگو تو این همه سال ها مثل من کسی
رو دیدی

به کسی عاشق تر از من یه جای دنیا
رسیدی

 منو کوچه چشم به
راهتیم ما هنوز همبازیاتیم

هر جای دنیا که باشی توی هر رویا
باهاتیم

 

 

 rainView.jpg

ای مهربان تر از برگ در بوسه های باران
بیداری ستاره
در چشم جویباران

آئینه نگاهت پیوند صبح و ساحل
لیخند گاه گاهت
صبح ستاره باران

بازا که در هوایت خاموشی جنونم
فریاد ها
برانگیخت از سنگ کوه ساران

ای جویبار جاری! زین سایه برگ مگریز
کاین گونه فرصت
از کف دادند بی شماران

گفتی:"""""""" به روزگاران مهری نشسته""""""""
گفتم:

"بیرون نمی توان کرد حتی به روز گاران "
بیگانگی ز حد
رفت ای آشنا مپرهیز

زین عاشق پشیمان سر خیل شرمساران
بیش از من و تو
بسیار بودند و نقش بستند

دیوار زندگی را اینکونه یاد گاران
وین نغمه محبت
بعد از من و تو ماند

تا در زمانه باقیست آواز باد و باران
                               

tanetou1.jpg

 

هم صدای شب من زندگی بودن نیست. در رگ سبز حیات جای پوسیدن
نیست.
زندگی چون نهری است که تمامش شکن است.

زندگی بودن نیست ! زندگانی
شدن است !!!







نظر  

نوشته شده توسط پویا رضایی در شنبه 88/4/6 ساعت 12:42 صبح موضوع | لینک ثابت


بازباران با ترانه

ادامه مطلب...


نظر  

نوشته شده توسط پویا رضایی در شنبه 88/4/6 ساعت 12:37 صبح موضوع | لینک ثابت


قدرتو


 قدر تو
myspace backgroundsmyspace backgroundsmyspace backgroundsmyspace backgroundsmyspace backgrounds

آرزوی شب من

نرم آغوش توه

معنی ی بودن من

لمس تن پوش تو ه

 

برای نفس کشیدن هوای تو رو می خوام

واسه فصل بوسه چیدن لبای تو رو می خوام

 

دلت از بی کسی خونه می دونم تنها نمی تونه بمونه

توی دستای غریبت جای خالی ی یه دست مهربونه

 

تو که شاهزاده می خواد قصه ی شبهات

قدر خوبیاتو هیچکس نمی دونه

من همونم که توی حسرت چشمات

شب کشی می کنه و غزل می خونه

 

تویی اعجاز کلام

واسه شعر بودنم

از تو ه سکوت من

از تو ه سرودنم

 

برای نفس کشیدن هوای تو رو می خوام

واسه فصل بوسه چیدن لبای تو رو می خوام

myspace graphicsmyspace graphicsmyspace graphicsmyspace graphics



از کسالت کهنه ی آن کسی که نیستی
 

خودت را دوباره تعریف کن
 

خودت را بسپار به روح زندگی


به آبی ی موجهای حادثه
 

به سادگی ی سپید صمیمیت


به آشتی ی ابدی با حقیقتی که از آن گریزی نیست 
 

با سفر خو کن


با مرگ
 

با آواز پرنده ای که از کوچ گذشته
 

با ناله های تار
 

با زجه های وداع
 

با شوق دیدار یک غریبه
 

با بوی موهای یک دوست
 

با لمس خسته ی صبحی به شیرینی ی بیدار یک شب پر عبادت
 

خودت را رها کن از خودت 
 

که اینجا امن است

myspace layoutsmyspace layoutsmyspace layoutsmyspace layouts


 دوستت دارم
myspace layouts, myspace codes, glitter graphicsmyspace layouts, myspace codes, glitter graphicsmyspace layouts, myspace codes, glitter graphicsmyspace layouts, myspace codes, glitter graphics

هر چه هستی باش
دوستت دارم
هر کجا باشی
پشت درد و هوار
کنج هر سلول
زیر گرد و غبار
رنگ هر سایه
سبز هر جنگل
روح هر جمله

هر که هستی باش
دوستت دارم
تا « نمی دانم »
تا « نمی فهمم‌ »
تا خود رویا

دوستت دارم

بهتر از قبله!
سر تر از فریاد!
پیشتر ز دعا!

دوستت دارم

هر کجا باشی
آسمان آبیست
دشت، رنگ خدا
حرف، عطر دعا

دوستت دارم

شکل هر لحظه!
هر کجا باشی
قلب تو اینجا
پیش قلب من . . .

در نفس پیدا !
دوستت دارم
قد مهربانی تو
دوستت دارم
قد دستهای خدا

هر که هستی باش
پا به پای نسیم
در عبادت کوه
با نماز سحر
دوستت دارم

دوستت دارم
قدر شأن سکوت
یک فراموشی
یک نگاه عمیق . . .

دوستت دارم
هرکجا باشی
هر کسی هستی
دوستت دارم . . .


شگفتا!

وقتی که بود نمی دیدم

وقتی می خواند نمی شنیدم

وقتی دیدم که نبود

وقتی شنیدم که نخواند

چه غم انگیز است که وقتی چشمه ای سرد و زلال در برابرت می جوشد و می خواند و می نالد تو تشنه ی آتش باشی و نه آب

چشمه که خوشکید  چشمه که از آن آتشی که تو تشنه ی آن بودی بخار شد و به هوا رفت

و آتش کویر را تا فت و در خود گداخت

و از زمین آتش رویید و از آسمان آتش بارید

تو تشنه ی آب گردی و نه تشنه ی آتش

و بعد... عمری گداختن از غم نبودن کسی که تا بود از غم نبودن تو می گداخت.

                                                                                                 دکتر علی شریعتی

برای توست عزیزترینم

از تهِ دل میگم برات شعر قشنگ عاشقی
تا بدونی  دوسِت دارم  قد  گلای رازقی

از تو میگم برای تو از تو که تارو پودمی
از تو یی که دغدغه ی دم به دمِ وجودمی

میخوام بگم  برای تو میزنه  نبض  بودنم
تویی تویی دلیل هر شعر و غزل سرودنم

میخوام بگم شقایقی خوب میدونم که صادقی
برای  قلب  عاشقم  بدو ن شک  تو  لایقی

با اون نگاه روشنت خوب دلمو بردی گلم
با  بردن دلم  برام  دنیا رو آوردی   گلم

هم  نفسِ شکفتنم ، دلیل زنده  بودنم،
بیا  بیا که با تو من قفل سکوتو  بشکنم

لبهای سردو خشک من اسم تورو داد میزنه
خونه ی تاریک  غمم  صدای پاتو  کم  داره‎

تنگه دلم، تنگه دلم، فاصله می کشه  منو
بیا  بمون  کنار من دیگه  منو نذار برو

آخ چه قشنگه روزی که فاصله ها تموم میشه
فصل  جدایی  میگذره، شادیا بادَووم  میشه

دست میذاریم تودست هم، میریم به باغ آرزو
کنار هم جا میگیریم،چِش تو چِشِ هم، رو به رو

مثل دو تا کبوتر از لونه ی غم پر میکشیم
میریم تا خونه ی خدا، به هر کجا سر میکشیم

بهم  میگی  دوسَم داری،بهت میگم  دوست دارم
دوسِت دارم،دوست دارم،دوست دارم،دوست دارم

وقتی  نگاهم  میکنی با اون  چِشای  مخملی،
زنده و فرخنده میشم، میمیرم از خوشی ولی

با گرمیِ  آغوش تو خورشید و از یاد میبرم
دستای داغ و آتیش تنت رو با جون می خرم

چشم میدوزم به اون چِشات،جون میگیرم ازاون نگات
سر میذارم رو شونه هات،تازه میشم با خنده هات

خلاصه می خونم برات شعر قشنگ  عاشقی
تا بدونی  دوسِت دارم  قد  گلای  رازقی



myspace layouts, myspace codes, glitter graphicsmyspace layouts, myspace codes, glitter graphicsmyspace layouts, myspace codes, glitter graphicsmyspace layouts, myspace codes, glitter graphics



نظر  

نوشته شده توسط پویا رضایی در جمعه 88/4/5 ساعت 9:46 عصر موضوع | لینک ثابت


شعر


قلب شکستـــــــــــه

 

درخانه ی ما،هروقت چیزی می شکند،حتی اگر

یک بشقاب معمولی باشد

پدرمی گوید:زیبابود!

مادرمی گوید:حیف بود!

خواهرمی گوید:گران بود!

برادرمی گوید:قضاوبلابود!

اما هرکدامشان روزی چندبارباحرف هاوحرکات خود،

قلب کوچک مراکه کوچک ترین عضوخانواده هستم،

می شکنند

ویک«اخ»هم نمی گویند!


دختر تنها ( مطالب خواندنی )

دختری با مادرش در رختخواب                          درد ودل می کرد با چشمی پر ز آب

گفت مادر حالم اصلا ً خوب نیست                     زندگی از بهر من مطلوب نیست

گو چه خاکی را بریزم بر سرم                            روی دستت باد کردم مادرم

سن من از 26 افزون شده                               دل میان سینه غرق خون شده

هیچکس مجنون این لیلا نشد                         شوهری از بهر من پیدا نشد

غم میان سینه شد انباشته                           بوی ترشی خانه را برداشته

مادرش چون حرف دختر را شنفت                    خنده بر لب آمدش آهسته گفت

دخترم بخت تو هم وا می شود                      غنچه ی عشقت شکوفا می شود

غصه ها را از وجودت دور کن                          این همه شوهر یکی را تور کن

گفت دختر:مادر محبوب من                         ای رفیق مهربان و خوب من

گفته ام با دوستانم بارها                            من بدم می آید از این کارها

در خیابان یا میان کوچه ها                          سر به زیر و با وقارم هر کجا

کی نگاهی می کنم بریک پسر                    مغزیابو خورده ام یا مغز خر؟

غیر از آن روزی که گشتم همسفر                با سعید و یاسر و ایضا ً صفر

با سه تا شان رفته بودیم سینما                  بگذریم از ما بقیه ماجرا

یک سری ، هم صحبت یاسر شدم               او خرم کرد، آخرش عاشق شدم

یک دو ماهی یار من بود و پرید                      قلب من از عشق او خیری ندید

مصطفای حاج قلی اصغر شله                     یک زمانی عاشق من شد بله

بعد هوتن یار من فرهاد بود                         البته وسواسی و حساس بود

بعد از این وسواسی پر ادعا                       شد رفیقم خان داداش المیرا

بعد او هم عاشق مانی شدم                   بعد مانی عاشق هانی شدم

بعد هانی عاشق نادر شدم                      بعد نادر عاشق ناصر شدم

مادرش آمد میان حرف او                        گفت ساکت شو دگر ای فتنه جو

گرچه من هم در زمان دختری                 روز و شب بودم به فکر شوهری

لیک جز آنکه تو را باشد یک پدر               دل نمی دادم به هر کس این قدر

خاک عالم بر سرت، خیلی بدی               واقعا ً که پوز مادر را زدی






 دل

دوباره دل هوای به تو بودن کرده

 

 نگو این دل دوری عشقتو باور کرده

 

 دل من خسته از این دست به دعا ها بردن

 

 همه ی آرزو ها با رفتن تو مردن

 

حالا من یه آرزو دارم تو سینه

 

 که دوباره چشم من تورو ببینه

 

واسه پیدا کردنت تن به دل صحرا می دم

 

 آخه توی هفت آسمون تو تک ستاره ی منی

 

 به خدا راز دو تا چشماتو به دنیا نمی دم

 

 حالا من یه آرزو دارم تو سینه

 

 که دوباره چشم من تو رو ببینه

Image Hosted by ImageShack.us

باز دو تا چشم منتظر خیره شدن به آسمون

 

دنبال اون ستاره که بدون نام ِ و نشون

 

پیش غم تنهاییام ستاره ها چقدر کم اند

 

از سر دلخوشی دارن به همه چشمک میزنند

 

غافل از اینکه این پایین قلبی اسیر ماتمه

 

حسرت و غصه های اون قدر تموم عالمه

 

شیشه صبروحوصله اش شکسته با سنگ عذاب

 

روزای شاد و رنگیش هم یه سر شده تاروخراب

 

دیگه نمونده دلخوشی واسه دل اسیر غم

 

مهم اسیر بودنشه فرق نداره زیاد یا کم

 

فکر میکنی نبودنت کم دردیه نه به خدا

 

تحملش سخته واسم تحمل جداییها

 

نمی دونم که آسمون ابریه یا دو چشم من

 

نمیذارن ببینمت ستاره قشنگ من

 

حالام نه آرومه دلم نه خواب به چشمونم میاد

 

دلم داره داد میزنه میگه فقط تورو میخواد

 

چی بهش بگم آروم بشه دست از سر من برداره

 

چی میشه گفت به قلبی که برای تو بی قراره؟؟

 

باز هم تا نزدیک سحر ستاره ها رو میشمرم

 

تو آخرین ستاره ای که دل به عشقش میسپرم

 

میخوام یه چیزی رو بگم دلم میخواد خوب بدونی

 

دنیا م اگه تموم بشه بازم تو قلبم می مونی




نظر  

نوشته شده توسط پویا رضایی در جمعه 88/4/5 ساعت 9:45 عصر موضوع | لینک ثابت


خانه دوست کجاست


نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است
میروی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ، سر بدر می‌آرد
پس به سمت گل تنهایی می‌پیچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره جاوید اساطیر زمین میمانی
و ترا ترسی شفاف فرا می‌گیرد
در صمیمیت سیال فضا، خش‌خشی می‌شنوی
کودکی می‌بینی
رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه نور
و از او می‌پرسی
خانه دوست کجاست

rasht_green_door.jpg





بتکاریست از طبیعت برای زمانی که احساس در کلام نمی گنجد


راز زندگی

پسر
بچه هشت ساله ای به پیرمردی که بالای یک چاه ایستاده بود نزدیک شد. چشم در
چشمش دوخت و به او گفت : من می دونم که شما خیلی عاقل هستید. دلم می خواد
راز زندگی رو از زبون شما بشنوم.

 

پیرمرد نگاهی به پسر بچه انداخت
و جواب داد: من سرد و گرم زندگی رو چشیده ام و به این نتیجه رسیده ام که
راز زندگی در چهار کلمه خلاصه شده.

اولین کلمه اندیشیدن است. همیشه به ارزشهایی فکر کن که دلت می خواد زندگی رو بر پایه اون ارزشها بسازی.

 

دومین کلمه باور داشتن است. وقتی به ارزشهایی فکر کردی که دلت می خواد زندگی رو بر پایه اونها بنا کنی و همه رو مشخص کردی، خودت را باور کن.

 

سومین کلمه در سر داشتن رویا است. تنها رویای خواسته هایی را در سر داشته باش، که بر اساس باور داشتن
خود و ارزشهایی که می خواهی زندگیت رو بر پایه اونها بنا کنی، شکل گرفتن.

 

چهارمین کلمه شهامت است. وقتی که خودت رو باور کردی و به ارزش وجودی خودت کاملا پی بردی، نوبت
به اون می رسه که با شهامت هر چه تمام تر رویاهات رو به واقعیت تبدیل کنی.

 

و در پایان اضافه کرد: پسرم این چهار کلمه رو فراموش نکن. فکر کردن، باور داشتن، در سرداشتن رویا، و بالاخره شهامت.

 





نظر  

نوشته شده توسط پویا رضایی در جمعه 88/4/5 ساعت 6:55 عصر موضوع | لینک ثابت


   1   2      >

دانلود